آیا میتوان بدون عشق و احساسی قوی پیوند ازدواج برقرار کرد؟ به عنوان یک زن چگونه میتوانم انتخاب درستی برای ازدواج داشته باشم و احساساتم را درست تشخیص دهم؟ در این مقاله به این موضوع خواهیم پرداخت. پس همراه زردنیوز باشید.
مقدمه
اگر حسی بیش از احترام و احساسات دوستانه نسبت به فردی نداشته باشیم، آیا نباید با او ازدواج کنیم؟
من 28 سال دارم و تا پیش از این رابطه درستی با هیچ مردی نداشتهام. در گذشته چندین بار از افرادی خوشم آمده است اما در ادامه معلوم شده که یا متاهل هستند یا این که به من علاقهای ندارند. افرادی که فضای ذهنی بسیار ناپایداری داشتند، بی مسئولیت بودند و من را ناامید میکردند. من تمایل دارم تا میتوانم به حرف قلبم گوش کنم؛ با این حال تا به امروز که عملکرد قلب و احساساتم در تصمیم گیری اشتباه بوده است!
در حال حاضر من با پسری آشنا شدهام که بلافاصله عاشق من شده است. او فردی بسیار مسئولیت پذیر، دلسوز و فهیم است… با این وجود من هیچ احساسی نسبت به او ندارم. این مساله را با خود او مطرح کردم، اما او از من خواست که فرصتی به این رابطه و او بدهم با این امید که نظرم را تغییر خواهد داد؛ من این فرصت را در اختیار او قرار دادم اما هیچ احساس عاطفی و تمایل فیزیکی بیشتری در من ایجاد نشد. من واقعا نمیتوانم تصور کنم که بتوانم با این فرد ازدواج کنم.
نه مستقیم یا انتظار و امیدواری؟
آیا باید مستقیماً به او «نه» بگویم و در جست و جو و انتظار سر رسیدن فردی دیگر به زندگی ادامه دهم؟ یا این که احتمال این که عشق بعد از ازدواج به وجود بیاید وجود دارد؟
دوست عزیز، برخی از افراد در پاسخ به این سوال شما خواهند گفت: “نه، تو نباید با او ازدواج کنی!” زیرا معتقدند که ازدواج فقط باید بر اساس عشق صورت بگیرد. این افراد رمانتیک و آرمان گرا هستند.
از طرف دیگر، افرادی واقع بین و شاید بدبین هستند که به شما میگویند ازدواج کنید و قضیه را خاتمه بدهید. به گمان اینها دوباره پیدا کردن یک مرد خوب امری دشوار است. این افراد میگویند: «حتی اگر او را دوست نداشته باشی، حداقل مطمئن خواهی بود او از تو مراقبت خواهد کرد. شما میتوانید بعد از ازدواج و در طول گذر زمان روی پرورش دادن عشق و احساس کار کنید.» چنین توصیههایی بهویژه در کشورهای آسیایی رایج است؛ جایی که عزت نفس فرد میتواند به رابطه و وضعیت تاهل او گره بخورد.
با تمامی اینها، به جای این که مستقیماً به شما بگوییم «بله باید با او ازدواج کنی» یا «نه، نباید با او ازدواج کنی»، باید سوال مهمتری را پاسخ بدهید. «نقش ازدواج در زندگی شما چیست؟» پاسخ شما به طور مستقیم با تصمیم شما در ارتباط است.
مطالب مرتبط: اگر پارتنرمان راضی به ازدواج نبود چه کنیم؟

چرا ازدواج؟
در حالی که قبلتر گمان میکردم که ازدواج فقط باید از روی عشق صورت بگیرد، اما با گذشت زمان متوجه شدم که این دیدگاه لزوماً برای همه صادق نیست.
برای مثال برخی افراد برای داشتن مصاحب ازدواج میکنند. این امر میتواند به دلیل ترس از تنهایی یا نیاز به گذراندن زندگی با یک شخص دوم باشد. برای چنین فردی مهم نیست که طرف مقابل را دوست داشته باشد. تا زمانی که طرف مقابل مهربان و قابل اعتماد باشد و او را دوست داشته باشد، گزینه مناسبی برای ازدواج است. من فردی را میشناسم که دقیقاً در چنین شرایطی با دوست پسر آن زمان خود ازدواج کرده بود؛ اگرچه این فرد بعدتر با شخص دیگری وارد رابطه شد و از شوهر خود طلاق گرفت. اکثر افراد در نسل والدین من برای همنشین بودن با یک فرد دیگر ازدواج کردهاند و در ادامه برای پرورش دادن عشق در میانشان تلاش کردهاند. لازم به ذکر است که موفقیت یا عدم موفقیت این افراد کاملاً با هم متفاوت است.
برخی دیگر تنها برای هدف داشتن فرزند ازدواج میکنند. من دوستی دارم که چنین دیدگاهی دارد. او میخواهد فرزندان خودش را داشته باشد ولی گمان نمیکند به زودی زود بتواند شریک همتای خودش را پیدا کند. از آنجایی که زمان در گذر است و سن او بالا میرود، از نظر او ازدواج صرفا برای بچه دار شدن هیچ مشکلی ندارد. از دیدگاه دوست من، هم او و هم همسرش میتوانند مسیر اشلی مدیسون را طی کنند، بدین معنا که هر دو اجازه دارند روابط خارج از ازدواج داشته باشند. از نظر او این وضعیت به هیچ وجه در تضاد با ازدواجی بدین شیوه نیست.
دیگر دلایل
افرادی هستند که ازدواج میکنند زیرا احساس میکنند مجبور به این کار هستند. از نظر آنها ازدواج به مانند یک رسم و ضرورتی در زندگیست و بخش اساسی انسان بودن است. این افراد حتی برای زمان ازدواج خود نیز هدف گذاری کردهاند. آنها تلاش میکنند تا جایی که میتوانند طبق برنامه پیش بروند! از این رو، اهمیت ازدواج برای این افراد ناشی از وقوع آن در یک بازه زمانی خاص است، نه این که قرار است با چه کسی ازدواج کنند. به این ترتیب، این افراد انتظارات آشکاری در رابطه با این که شریک زندگیشان باید چگونه باشد، ندارند. برای این افراد تا زمانی که فرد مقابل ظاهر خوبی داشته باشد و از لحاظ سنی، وضعیت اجتماعی و مذهب با هم توافق و تفاهم داشته باشند (عوامل بیرونی)، این ازدواج بدون اشکال است.
و در انتها افرادی هستند که برای عشق ازدواج میکنند. این افراد به این دلیل ازدواج میکنند که عاشق طرف مقابلشان هستند و میخواهند تا آخر عمر با او باشند. این افراد نه به دلیل فشار جامعه و نه به این دلیل که احساس میکنند در سن ازدواج هستند با طرفشان وارد رابطه مادام العمر میشوند. بنابراین، اگر کسی را که دوستش داشته باشند پیدا نکنند، با مجرد ماندن تا پایان عمر مشکلی ندارند. آنها با کسی که دوستش دارند ازدواج میکنند و خود را درگیر کسی که دوستش ندارند نمیکنند.
ازدواج از روی عشق
حال اگر انتظارات شما از ازدواج، داشتن یک همدم مادام العمر است، فردی که تا زمانی که موهایتان سفید شده و پیر می شوید با شما بوده و از شما مراقبت کند، مردی که توصیفش را خواندیم کاملا با این شرایط سازگار است؛ با توجه به این جمله که “او مسئولیت پذیر، دلسوز و فهیم است”، و این طور که به نظر میرسد با وجود این که شما احساسات مشابهی نسبت به او ندارید، او همچنان میخواهد با شما باشد! با فرض این که بعد از ازدواج قرار نیست چیزی تغییر کند، به نظر میرسد که این پسر میتواند از شما محافظت کند.
با این حال، فرض کنید انتظار شما از ازدواج محقق شدن این امر بر پایه عشق باشد. شما به هیچ وجه نمیتوانید تصور کنید با کسی باشید که دوستش ندارید.
اگر این طور است با چنین ازدواجی دچار مشکل خواهید شد. دلیل این است که شما نه تنها با این مرد از لحاظ فیزیکی ارتباط برقرار نمیکنید، بلکه سازگاری عاطفیای را نیز احساس نمیکنید. ناگفته نماند که به گفته خودتان شما نمیتوانید تصور کنید که او همسرتان باشد! تمامی اینها به یک مسئله بسیار اساسی اشاره دارند؛ به گمان من تا زمانی که این مشکل حل نشود نباید در رابطه با ازدواج فکر کرده یا حرفی بزنید.
وقتی با کسی که دوستش ندارید ازدواج میکنید چه اتفاقی میافتد؟

اکنون بیایید یک وضعیت شبیه سازی شده را بررسی کنیم. فرض کنید با این مرد که نسبت به او احساسی ندارید ازدواج کردهاید. دو حالت ممکن است برای شما اتفاق بیفتد.
سناریو اول
در سناریوی اول همه چیز همان طور که شما امیدوار هستید اتفاق میافتد. او بعد از ازدواج با شما بسیار خوب رفتار میکند و دقیقاً همان مردی باقی خواهد ماند که قبل از عروسی بوده است، چه بسا بهتر. او همچنان مسئولیت پذیر، مراقب، فهیم و مهمتر از همه عاشق است. شما در این زمان دیگر او را به عنوان شوهر خود میشناسید و او را به گونهای میبینید که قبلاً هرگز ندیدهاید.
اکنون بیایید یک وضعیت شبیه سازی شده را بررسی کنیم. فرض کنید با این مرد که نسبت به او احساسی ندارید ازدواج کردهاید. دو حالت ممکن است برای شما اتفاق بیفتد.
در سناریوی اول همه چیز همان طور که شما امیدوار هستید اتفاق میافتد. او بعد از ازدواج با شما بسیار خوب رفتار میکند و دقیقاً همان مردی باقی خواهد ماند که قبل از عروسی بوده است، چه بسا بهتر. او همچنان مسئولیت پذیر، مراقب، فهیم و مهمتر از همه عاشق است. شما در این زمان دیگر او را به عنوان شوهر خود میشناسید و او را به گونهای میبینید که قبلاً هرگز ندیدهاید.
تحت تأثیر رفتار و عشقی که نسبت به شما دارد شروع به دوست داشتنش میکنید. از آنجایی که هر دوی شما اکنون عاشق شدهاید، مشکل ازدواج بدون عشق شما دیگر بر طرف شده است.
سناریوی دوم
سناریوی دوم این است که علیرغم تمامی تلاشهایش به او دل نبندید. هرچه او تلاش کند باز هم نتوانید هیچ احساسی نسبت به او داشته باشد؛ احساسات تحمیل کردنی نیستند.
در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا وانمود میکنید که همسر فعلی خود را دوست دارید تا او را ناامید نکنید؟ آیا به او نشان میدهید که هنوز دوستش ندارید، اما به دلیل احساس گناه و ترس از مواجه شدن با واکنش خانواده و اطرافیان در زندگی زناشویی خود باقی میمانید؟ آیا از او جدا می شوید و دوباره تلاش خود را برای یافتن عشق آغاز میکنید؟
مفاهیم عمیق
بدیهی است که سناریوی دوم پیامدهای بسیار دردناکی دارد.
طلاق به سادگی جدا شدن از یک دوست پسر یا دختر نیست. مراحل قانونی باید طی شوند؛ خانوادهها درگیر شده و هزینههایی باید پرداخت شود. علاوه بر اینها پیش نیازهایی وجود دارند که لازم است قبل از ثبت طلاق به صورت تمام و کمال رعایت شوند.
برای مثال در سنگاپور، یک ازدواج باید حداقل سه سال طول بکشد تا بتوانید درخواست طلاق بدهید. حتی در این صورت هم بر خلاف ایالات متحده نمیتوانید تنها بر اساس دلایلی چون «اختلافات حل نشدنی» طلاق بگیرید. شما پیش از درخواست طلاق باید مدرکی دال بر زنا، ترک همسر برای حداقل دو سال، رفتار غیر منطقی یا حداقل 3 سال جدایی فیزیکی از همسرتان داشته باشید. در برخی از کشورها حتی ممکن است طلاق گرفتن امری غیرممکن باشد زیرا قانون تنها برای حفظ ازدواج طراحی شده است.
از نظر زمانی هم مشخصا روند طلاق یک شبه اتفاق نمیافتد. این روند ممکن است برای مدتی طولانی، از شش ماه تا بیش از یک سال به طول بینجامد. چنین اقداماتی به طور قطع خالی از درگیریهای احساسی نخواهند بود.
به این سوالات پاسخ دهید اگر
فرض کنید شما طلاق نمیگیرید و میخواهید در این ازدواج باقی بمانید. در چنین وضعیتی باید به چنین سوالاتی پاسخ بدهید:
- آیا در این ازدواج یک طرفه خوشحال خواهید بود؟
- آیا به خودتان خیانت خواهید کرد؟
- آیا یک روز در میان به این که “اگر این کار را نکرده بودم چه میشد” فکر میکنید؟
- آیا در چنین وضعیتی دچار احساس پشیمانی از ازدواج با این مرد میشوید؟
- آیا شوهر شما احساس ناراحتی و آسیب دیدن میکند؟
- اگر نه، آیا در صورت ازدواج با او در زمانی که دوستش ندارید، انصاف را رعایت کردهاید؟ حتی اگر خود او با این وضع مشکلی نداشته باشد.
سوالات بسیار زیاد هستند ولی پاسخ سر راستی برای آنها وجود ندارد. مطمئناً ادامه دادن به چنین وضعیتی برای شما آسان نخواهد بود. شما در سیاهچالی که برای خود ساختهاید گرفتار خواهید شد و هیچ راهی جز ادامه دادن ندارید. شما با این کار باید با مردی که دوستش ندارید تا آخر عمر زندگی کنید.
آینده هنوز فرا نرسیده است

نکته مهم این است که هیچ کدام از این دو سناریو هنوز اتفاق نیفتادهاند. شما این جا و در لحظه حال هستید و هنوز با آن مرد ازدواج نکردهاید. هنوز فرصت دارید که با دقت روی این موضوع فکر کنید و آگاهانه تصمیم بگیرید.
من معتقد هستم که بزرگترین دلیلی که شما را با این دوراهی روبهرو کرده این است که مطمئن نیستید آیا هرگز مرد مناسبی را برای ازدواج پیدا خواهید کرد یا خیر. ممکن است شما در اعماق وجودتان احساس کنید که اگر شانس ازدواج با این مرد را از دست بدهید دیگر هرگز فرد مناسبی را ملاقات نخواهید کرد. “در چنین شرایطی باید چه کار کنم؟” این سوالیست که مدام از خود میپرسید.
دلیل قانع کننده و منطقی داشته باشید
من نمیتوانم به شما بگویم که آیا روزی همتای خود را ملاقات خواهید کرد یا خیر. تنها چیزی که من میدانم این است: وقتی باید با کسی بر سر ازدواج توافق کنید که واقعا بخواهید این کار را با او انجام بدهید و قصد داشته باشید تمامی عمر خود را با او سپری کنید. شما نمیتوانید تنها به این دلیل که از پیدا نشدن جایگزین میترسید ازدواج کنید. تنها ماندن، عدم توانایی در یافتن مرد ایده آل خود و نداشتن کسی که تا آخر عمر از شما مراقبت کند دلایل مناسبی برای ازدواج نیستند. انجام این کار صرفا تصمیم گیری از روی طرز فکری مبتنی بر ترس و کمبود است؛ تصمیمات ناشی از چنین طرز تفکری به ندرت نتایج مثبتی در پی دارند.
علاوه بر این من میدانم که عاقلانه نیست که با امید یا انتظار به تغییر شرایط ازدواج کنید؛ در چنین مورد به خصوصی امید به پدید آمدن عشق. اگر آن چه که انتظارش را دارید هرگز اتفاق نیفتد چه خواهید کرد؟ آیا منکر این خواهید شد که این ازدواج هرگز اتفاق افتاده است؟ آیا قصد دارید زیر عهد و پیمانی بزنید که در روز عروسی خود بستهاید؟ آیا میخواهید طرف مقابل را از خودتان ناامید کنید؟
توصیه من: دست نگه دارید
ازدواج یک تعهد جدی مادام العمر است. این کار نه تنها امری جدی برای شماست، بلکه دیگران را نیز درگیر میکند و عمیقاً بر زندگی آنها تأثیر میگذارد.
توصیه من این است که از تصمیم گیری زودهنگام خودداری کنید. به رابطه زمان بیشتری بدهید. این وضعیت ممکن است سه ماه، شش ماه یا حتی یک سال به طول بینجامد. هر چه قدر که لازم است برای دریافت پاسخ قطعی زمان بگذارید. اگر بعد از مدتی متوجه شدید که این فرد برای شما مناسب است، میتوانید با پیشنهاد ازدواج او موافقت کنید.
اگر قاطعانه میدانید که برای شما مناسب نیست
اگر متوجه شدید که او به طور قطع فرد مناسبی برای شما نیست، هر دوی شما دیگر باید در مسیر جداگانه خود قدم بردارید. هیچ ضرر غیرقابل جبرانی به جز زمان سپری شده در این حالت برایتان وجود نخواهد داشت. دارد، حتی این سرمایه زمانی هم قابل قیاس با تعهد مادام العمری که قصد دادنش را داشتید و ممکن بود پشیمانتان کند، نیست.
اگر هنوز تصمیم نگرفتهاید
اگر بعد از مدتها با هم بودن هنوز تصمیم نگرفتهاید، شاید این فرد مناسب شما نباشد. اگر عشق میتوانست شکوفا شود خیلی وقت پیشتر شکوفا شده بود. لازم نیست دو، سه یا حتی پنج سال منتظر بمانید تا تصمیم بگیرید که آیا فرد رو به رویتان شخص مورد نظرتان هست یا خیر؛ مگر این که چیزی به صورت چشمگیر در شما، او، یا رابطه مشترک بین شما و او تغییر کند. در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که احساسات شما بدون توجه به زمان ثابت باقی بمانند.
اگر اولتیماتوم برایتان مشخ شد
اگر او طبق گفته شما فردی خوب و فهمیده است، پس مطمئنا درک میکند که لازم است مدتی منتظر بمانید تا رابطه خود را ارزیابی کنید و تصمیم خود را در مورد آن بگیرید. اگر او به شما یک بازه زمانی و اولتیماتوم داد، مثلاً گفت «من فقط یک ماه میتوانم صبر کنم و اگر پاسخی نداشتی، شاید مجبور به جدایی شویم»، احتمالا این فرد مناسب شما نیست.
اگر بینتیجه بود، درهای آشنایی را باز بگذارید
اگر از این رابطه نتیجه نگرفتید میتوانید به میدان دوست یابی بازگردید. گذاشتن قرارهای ملاقات متعدد و آشنایی با افراد جدید ممکن است گاهی اوقات خسته کننده باشد. مسلما تلاش برای ملاقات با افراد جدید و یافتن همسر مناسب کار راحتی نیست. با این حال من به شما تضمین میدهم که هیچوقت هیچ چیز به اندازه گیر کردن در ازدواج با کسی که دوستش ندارید ترسناک، بی حس کننده، خسته کننده و ناراحتکننده نخواهد بود.
این تمام چیزیست که میتوانم به شما بگویم. امیدوارم این مطلب برای شما مفید واقع شده باشد. انتخاب خود را به ما اطلاع بدهید تا بتوانیم از رویکرد و نحوه انجام کارها توسط شما نیز مطلع بشویم.
مطالب مرتبط: آیا زندگی مشترک قبل از ازدواج خوب است یا بد؟
دیدگاهتان را بنویسید