مقدمه
معمولاً کودکان احساس میکنند که والدینشان بیش از حد سختگیر هستند و به آنها اجازه نمیدهند زندگی خود را بگذرانند. در این مواقع ممکن است کودک محدودیتهایش را کنار بزند و کمی سریعتر از آنچه والدین او متوجه شوند به بلوغ برسند. و گاهی اوقات به همین دلیل است که والدین سعی میکنند زندگی کودک را کنترل کنند. دلایل زیادی برای نیاز به کنترل فرزندتان وجود دارد، از کمال گرا بودن گرفته تا ترس از تکرار اشتباهات شما، و والدین اغلب حتی متوجه نمی شوند که به جای محافظت از فرزندشان، در واقع به او آسیب میزنند. در ادامه به بررسی ۴ راه برای کنار آمدن با والدین کنترلگر پرداختیم. پس با ادامه این مطلب از زرد نیوز همراه باشید.
روش اول: خود را توانمند کنید
رفتارهای کنترل کننده را شناسایی کنید
برخی از والدین نسبت فرزندان خود مطالبهگر هستند. اما این همیشه به این معنی نیست که آنها او را کنترل میکنند. افراد کنترلگر از روشهای خاصی برای کنترل دیگران استفاده میکنند. این روشها میتوانند آشکار یا پنهان باشند. رفتارها کنترلگرانه میتواند شامل انتقادهای صریح یا تهدیدهای پنهان بشود. برخی از علائمی که والدین شما ممکن است کنترلگر باشد عبارتند از:
- منزوی کردن شما از سایر اعضای خانواده و/یا دوستان، مانند اینکه هرگز به شما اجازه نمیدهند با دوستان یا سایر اعضای خانواده وقت بگذرانید.
- مدام از شما در مورد چیزهای بی اهمیت مانند ظاهر، رفتار یا انتخاب هایتان انتقاد میکنند.
- تهدید به صدمه زدن به شما یا تهدید به صدمه زدن به خودش، مثلاً با گفتن این جمله که “اگر همین الان خونه نیایی خودم رو میکشم!”
- محبت شرطی، مانند گفتن: “من فقط زمانی دوستت دارم که اتاقت رو تمیز نگهداری”.
- سابقه اشتباهات گذشته شما را حفظ میکنند. مثلا از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاید به عنوان راهی برای ایجاد احساس بد یا وادار کردن شما به انجام کاری استفاده میکنند.
- استفاده از احساس گناه برای وادار کردن شما به انجام کارها. مانند گفتن این جمله که “من ۱۸ ساعت درد رو تحمل کردم تا تو رو بدنیا بیارم و تو حتی نمیتونی چند ساعت رو با من بگذرانی؟”
- جاسوسی از شما یا عدم رعایت حریم خصوصی شما. مانند جستجوی اتاق شما یا خواندن پیامهایتان وقتی که از اتاق بیرون میروید.
مسئولیت کارهای خود را بپذیرید
اگرچه والدین شما ممکن است کنترلگر باشند، اما شما مسئول نحوه پاسخگویی به آنها هستید. شما تصمیم میگیرید که به آنها اجازه دهید تصمیمات خود را به شما دیکته کنند یا در مقابل آنها بایستید. شما همچنین تصمیم میگیرید که آیا واکنش محترمانه نشان میدهید یا به خود اجازه میدهید بیش از حد عصبانی شوید و اوضاع را تشدید کنید.
یکی از راههایی که میتوانید در مورد کارهای خود فکر کنید این است که مقابل آینه بایستید و با خودتان صحبت کنید. سناریوهای مختلفی که در برخورد با والدینتان اتفاق میافتد را بازی و تمرین کنید. و سعی کنید به روشی که تصمیم گرفتهاید به آنها پاسخ دهید. این امر باعث میشود که در زمان لازم، آسان تر کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
در مورد جلب رضایت والدین خود وسواس نداشته باشید.
وظیفه والدین شما این است که مطمئن شوند زمانی که بزرگ میشوید، به یک انسان شاد، سالم و شایسته تبدیل شدهاید. این وظیفه شماست که انسانی شاد، سالم و شایسته باشید. اگر آنچه شما را خوشحال میکند آن چیزی نیست که والدینتان برای شما تصور میکنند، باید خودتان را خوشحال کنید، نه آنها را. این زندگی شماست که زندگی کنید و نه زندگی آنها.
برای آینده برنامهای واقع بینانه بریزید
بعید است که بتوانید با یک حرکت سریع به طور کامل از والدین کنترلگر جدا شوید. برای اینکه خودتان برای خودتان تصمیم گیری کنید، به یک برنامه نامحسوس و واقع بینانه نیاز دارید. این برنامه میتواند با چیزی ساده مانند اینکه هر روز به خودتان بگویید که کنترل را در دست دارید شروع و با ایجاد اعتماد به نفس در خود همراه شود. در حالت ایده آل، این برنامه شما را به آرامی به سمت جلو سوق میدهد تا تصمیمات بیشتر و متعددی برای خود بگیرید.
بپذیرید که نمیتوانید والدین خود را تغییر دهید
همانطور که والدین شما قادر به کنترل فکر یا احساس شما نیستند، شما نیز نمیتوانید در طرز فکر یا احساسات آنها تغییر ایجاد کنید. تنها کاری که میتوانید انجام دهید آن است که نحوه واکنش خود را به آنها تغییر دهید. گاهی اوقات این امر، رفتار آنها با شما را تغییر خواهد داد. این به والدین شما بستگی دارد که چه زمانی و آیا شخصیت خود را تغییر دهند.
وادار کردن والدینتان به تغییر، شبیه به کنترلی است که آنها میخواهند بر شما اعمال کنند. اگر این را به خود یادآوری کنید، مجبور به پذیرش این امر خواهید شد که فقط خودشان میتوانند برای تغییر خود تصمیم بگیرند.
روش دوم: وضعیت خود را بهبود دهید
از نظر فیزیکی از والدین خود فاصله بگیرید
بیشتر اوقات، افراد از احساسات برای اعمال کنترل بر یکدیگر استفاده میکنند. این امر میتواند به شکل عصبانیت، ایجاد احساس گناه، یا خودداری از تمجید بروز کند. اگر میخواهید چنگال یک فرد کنترلگر (والدین یا فرد دیگر) را بشکنید، ممکن است مجبور شوید از او فاصله بگیرید، مثلاً زمان کمتری را با او بگذرانید و کمتر با وی تماس بگیرید.
اگر هنوز در خانه والدینتان زندگی میکنید (مخصوصاً اگر خردسال هستید)، ایجاد فاصله ممکن است سخت باشد. با این حال، میتوانید مرزهایی بین خود و والدینتان تعیین کنید. در این مورد از مشاور یا معلم مدرسه خود کمک بگیرید.
سعی کنید حالت تدافعی نداشته باشید
کاهش زمانی که با والدین خود میگذرانید ممکن است باعث ناراحتی آنها و سرزنش شما شود. اگر والدینتان شکایت دارند که شما وقت کافی را با آنها نمیگذرانید یا شما را متهم میکنند که او را دوست ندارید، سعی کنید حالت تدافعی به خود نگیرید.
سعی کنید چیزی شبیه این بگویید: “متاسفم که ناراحت شدی. متوجهم که چقدر ممکنه ناراحت کننده باشه.”
به خاطر داشته باشید که ممکن است قبل از اینکه شاهد بهبودی باشید، اوضاع با والدینتان بدتر میشود. با این حال، مهم است که فاصله خود را حفظ کنید و به تهدیدات آنها توجه نکنید. به عنوان مثال، اگر مادرتان تهدید کرد که اگر به خانه برنگردید خود را خواهد کشت، به او بگویید که با پلیس تماس میگیرید، تلفن را قطع کنید و این کار را انجام دهید. در بازگشت به خانه عجله نکنید و تسلیم خواستههای او نشوید.
وابستگی مالی خود را با والدینتان کم یا قطع کنید
اهرم فشار دیگری که اغلب برای کنترل فرزندان استفاده می شود پول است. اگر توانایی کسب درآمد خود را دارید، امور مالی خود را از والدینتان جدا کنید. ممکن است این کار سخت باشد، اما شما باید قبضهای خود را بپردازید، چیزهای خود را بخرید و برای خود پول داشته باشید. این نه تنها شما را مسئولیت پذیرتر میکند، بلکه کنترل والدین کنترلگر بر شما را نیز کاهش می دهد.
این ممکن است برای خردسالان نیز سخت باشد اما انجام آن در قدمهایی کوچک غیرممکن نیست. حتی اگر اجاره و قبض آب و برق خود را پرداخت نمیکنید، سعی کنید برای گردشهای اضافی که میخواهید انجام دهید، پول خود را به دست آورید. این بدان معنا نیست که والدین شما مجبور به موافقت با شما بشوند، اما اگر برای سینما رفتن از پول خود استفاده کنید، یک مانع احتمالی که والدین کنترلگر میتوانستند استفاده کنند را از بین بردهاید.
سعی کنید از والدینتان لطفی درخواست نکنید
درخواست لطف از والدینتان، آنها را در موقعیتی برای گرو کشی قرار میدهد. یعنی اگر میخواهید آنها نیاز شما را برآورده کنند، باید در ازای آن کاری انجام دهید. در حالی که این امر ذاتا بد نیست، اما میتواند به سرعت باعث شود که قدرت تصمیم گیری خود را به آنها واگذار کنید. اگر به کمک نیاز دارید از دوستان یا سایر اعضای خانواده درخواست کنید.
نوع آزار و اذیت را شناسایی کنید
اگر کودکی هستید که مورد آزار و اذیت قرار میگیرید، با پلیس یا اورژانس اجتماعی تماس بگیرید یا با یک نفر در مدرسه خود، مانند معلم یا مشاور، صحبت کنید. آزار و اذیت ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد، بنابراین اگر مطمئن نیستید که مورد آزار قرار گرفتهاید یا خیر، سعی کنید با یک مشاور مدرسه صحبت کنید. برخی از انواع مختلف آزار اذیت عبارتند از:
- اذیت و آزار جسمی، شامل اعمالی مانند سیلی زدن، مشت زدن، حبس کردن، سوزاندن یا آسیب رساندن به شما به طرق دیگر میشود.
- آزار عاطفی، که شامل صدا کردن شما با اسامی تحقیر آمیز، تحقیر، سرزنش، و درخواست های غیر منطقی میشود.
- آزار جنسی، که شامل نوازش یا دست زدن به روشهای نامناسب، آمیزش جنسی و سایر اعمال جنسی میشود.
روش سوم: بازسازی رابطه
مشکلات گذشته را حل کنید
کینه توزی نسبت به والدین یا خودتان راه سالمی برای بازسازی رابطه نیست. بنابراین، بخشش والدینتان برای هر اشتباهی که مرتکب شدهاند به ترمیم رابطه کمک میکند. همچنین بهتر است خودتان را به خاطر واکنشی که به این اشتباهات نشان دادید ببخشید.
به خاطر داشته باشید که بخشش مربوط به طرف مقابل نیست. برای سلامت عاطفی خود شما نیز مهم است. با بخشیدن والدین خود، تصمیم میگیرید عصبانیتی را که نسبت به آنها احساس میکنید را کنار بگذارید. اما این معنا نیست که شما آنچه والدینتان به شما گفته یا انجام دادهاند، را تایید میکنید.
برای بخشیدن کسی، باید آگاهانه انتخاب کنید تا عصبانیتی را که احساس میکنید رها نمایید. یکی از راههای انجام این کار، نوشتن نامهای برای والدینتان است که آن را ارسال نمیکنید. در نامه، احساسات خود را صادقانه در مورد آنچه اتفاق افتاده است بگویید. بیان کنید که چرا شما را عصبانی کردهاند، و چرا فکر میکنید که والدین شما این کارها را انجام دادهاند. سپس، نامه خود را با نوشتن چیزی به این مضمون به پایان برسانید: «من از اتفاقی که افتاده خوشحال نیستم، اما تصمیم میگیرم عصبانیتم را در مورد آن کنار بگذارم. من شما رو میبخشم.” همچنین میتوانید این را با صدای بلند به خودتان بگویید.
با والدین خود با احترام برخورد کنید
شما باید به والدین خود بگویید که چه احساسی دارید و چرا اصلا از آنها دور شدهاید. آنها نمیتوانند روی مشکلی که از وجود آن بی اطلاع هستند کار کنند. والدین خود را متهم نکنید و با احترام با آنها رفتار کنید. به آنها بگویید چه احساسی دارید، نه اینکه چه کاری انجام دادهاند.
به جای اینکه بگویید “حقوق من رو به عنوان یک انسان سلب کردی”، یک چیز سازنده تر بگویید. مثلا بگویید “احساس میکردم که حق ندارم شخص خودم باشم.”
برای خود و والدینتان مرزهای محکمی تعیین کنید
هنگامی که شروع به بازسازی رابطه کردید، بهتر است از بازگشت به عادتهای قدیمی خودداری کنید. از قبل تصمیم بگیرید که والدینتان میتوانند روی کدام تصمیمات تاثیر و روی کدام تصمیمات نمیتوانند تاثیر بگذارند. همچنین، باید حد و مرزهایی برای اینکه شما روی کدام تصمیمات والدین خود تاثیر میگذارید معین کنید. علاوه بر این، باید در مورد اینکه چه چیزهایی میتوانید از والدینتان بخواهید صحبت کنید.
به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید که در مورد تصمیمات شغلی مهم با والدین خود مشورت کنید. مانند اینکه به کدام دانشگاه میروید یا آیا مشغول به کار شوید یا خیر. با این حال، ممکن است آنها را در تصمیم گیری های شخصی تر، مانند اینکه با چه کسی قرار ملاقات بگذارید و اینکه آیا با کسی ازدواج میکنید یا نه، کنار بگذارید.
شما همچنین میتوانید از دخالت در مورد برخی از مسائلی که والدینتان برای شما مطرح میکنند خودداری کنید. مسائلی مانند مشکلات زندگی عشقی آنها. با این حال، اگر یکی از والدین شما با مشکل پزشکی مهمی مانند سرطان یا مشکلات قلبی درگیر است، ممکن است تصمیم بگیرید که از آنها حمایت کنید.
روش چهار: حفظ حد و مرزها
به مرزهای خود در رابطه احترام بگذارید
پس از تعیین مرزها، باید به آنها احترام بگذارید. اگر نمیتوانید همین کار را برای والدینتان انجام دهید، نباید از آنها انتظار داشته باشید که به فضای شخصی و مرزهای شما احترام بگذارند. اگر با محدودیتهایی که تعیین شده مشکل دارید، آن را آشکارا با والدین خود در میان بگذارید و به دنبال راه حل باشید.
هنگامی که مشکلی در رابطه شما با والدینتان ایجاد میشود، میتوانيد با جمع کردن اعضا خانواده و صحبت کردن در مورد آن، به حل مشکل بپردازید. سعی کنید چیزی شبیه این بگویید: “من به مرزهای شما احترام میگذارم، اما احساس میکنم شما همیشه به مرزهای من احترام نمیگذراید. چه کاری میتونیم انجام بدیم تا مطمئن باشیم که هر دو نیازمان برآورده میشه؟”
هرگونه تخلف در انتخاب های شخصی خود را رسیدگی کنید
اگر والدین شما مرزهای شما را زیر پا میگذارند، باید به آنها اطلاع دهید.
این بدان معنا نیست که شما باید عصبانی یا ناراحت باشید. با آرامش و احترام به والدین خود اطلاع دهید که در حال عبور از خط قرمز شما هستند و از آنها بخواهید که این کار را انجام ندهند. اگر در احترامگذاشتن به شما جدی باشند، فضای شما را در اختیار شما قرار می دهند.
استفاده از زبان طنز نیز میتواند راه موثری برای مقابله با افراد کنترلگر باشد. به عنوان مثال، اگر والدین شما دائماً از انتخاب شغل شما انتقاد میکنند، سعی کنید با جمله ای مانند “بله حتما، شغل مامان رو خوشحال نمیکنه. فهمیدم. دیگه چه سفارشی دارید؟” در مورد آن شوخی کنید.
در صورت ادامه مشکلات، به خود استراحت کنید
اگر همه چیز شروع به “بازگشت به حالت عادی” کرد، ممکن است لازم باشد دوباره وقت گذراندن با والدین خود را کاهش دهید. این به معنای قطع تمام روابط با والدینتان نیست. این اغلب فقط به این معنی است که همه چیز برای آنها (یا شما) به حدی سادهشده است که نمی توانند به مرزهایی که هر دو طرف توافق کردهاند احترام بگذارند. زمان بیشتری را جدا از آنها سپری کنید و بعداً دوباره امتحان نمایید.
اگر اوضاع بهبود نیافت به یک تراپیست مراجعه کنید
در برخی شرایط، مشکلات ممکن است به قدری شدید باشند که برای مشاهده هر گونه بهبودی در رابطه، باید با والدین خود به یک مشاور مراجعه کنید. اگر سعی کردهاید حد و مرزها را حفظ کنید ولی کار نمیکند، با والدین خود در مورد امکان ملاقات با یک مشاور صحبت کنید. سعی کنید چیزی مانند این بگویید: “رابطمون برام مهمه، اما فکر میکنم به کمک نیاز داشته باشیم تا بهترین رابطه ممکن را داشته باشیم. آیا حاضرید بیاید یک جلسه مشاوره بریم؟”
دیدگاهتان را بنویسید