مقدمه
در این مطلب قصد داریم به شادی در یکی از مهمترین دوران زندگی هر انسانی، یعنی شادی در دوران میانسالی بپردازیم. زیرا ما زمانی که به سنین نزدیک 50 سالگی میرسیم و رسما وارد دنیای میانسالی میشویم، ناگهان میبینیم به یک سنی رسیدهایم که در پاسخ به انجام برخی از کارها میگوییم “اوه نه. دیگر سنی از من گذشته.”.
گذراندن جوانی و ورود به میانسالی
یک روزی است که 18 سالت میشود، در سنی هستی که بسیار منعطفی و تمام زندگیت پیش رویت است. و سپس ناگهان 38 ساله میشوی. گویا همین دیروز بود که لباس رنگی رنگی میپوشیدیم و با دوستانمان به پارتی میرفتیم و نوشیدنی میخوردیم. اما حالا روز جمعه تمام دلخوشیمان این شده که سریال ببینیم و استراحت کنیم.
پیشنهاد ما: مطالعهی بحران میانسالی و روش های تقابل با آن
پس چگونه در دوران میانسالی شاد زندگی کنیم؟
وقتی جوان هستید، زندگی کردن به شکلی شاد، بسیار آسان است. هر ثانیه از روز را سعی میکنیم کار کنیم و خاطراتی گرانبها بسازیم. با این حال، با افزایش سن، این چیزها تغییر میکند.
ورود به دوران میانسالی با از دست دادن آن دیدگاه بزرگ از زندگی به عنوان مکانی برای «شگفتی بیحد و حصر» و گرفتار شدن در صورتحساب ها و جلسات همراه میشود. تلویزیون و فیلمها ما را به این باور میرسانند که به محض اینکه متوجه شویم میانسال هستیم، بلافاصله در وضعیت بحران میانسالی قرار میگیریم. آنها از ما میخواهند که این باور را داشته باشیم که دوران خالکوبی کردن و مهمانی رفتن و شاد بودن به اتمام رسیده و اکنون فقط باید منتظر دوران پیری باشیم. اما اینگونه نیست. اگر میخواهید در میانسالی زندگی شادی داشته باشید، چند نکته را باید در نظر داشته باشید:
تبلیغات را باور نکنید!
داشتن زندگی شاد چیزی نیست که مختص جوانان یا سالمندان باشد. وقتی به سن ۴۵ رسیدید، همچنان میتوانید شاد بپوشید و شاد زندگی کنید. تجربه یک بحران میانسالی اجتناب ناپذیر نیست. آنچه اجتناب ناپذیر است، تغییر و گذار است. اگر تسلیم تبلیغات منفی در مورد «میانسال شدن» شوید، ممکن است فرصت کسب تجربه را از خود سلب کنید. شنیدهاید که میگویند، شما چیزی را جذب میکنید که روی آن تمرکز کنید؟
این کاملا درست و اثبات شده است.
اگر روی این موضوع تمرکز کنید که میانسالی چقدر بد است، بدی چیزی خواهد بود که در دوران میانسالی جذب خواهید کرد. با این حال، اگر روی خودسازی و پرورش آرامش شخصی تمرکز کنید، توانایی مغز را برای نشخوار فکری در مورد هر چیزی به حداقل میرسانید؛ چه رسد به این ایده که یک بحران قریبالوقوع اجتنابناپذیر در راه شما وجود دارد، که بهطور کابوسآمیز توسط سن ایجاد میشود.
یاد بگیرید چگونه با تغییر زندگی کنید و از چیزهای کوچک قدردانی کنید!
همه چیز مدام در حال تغییر است. هیچ روزی مانند دیروز نیست و مانند فردا نیز نخواهد بود. شما یک انتخاب دارید: یا میتوانید در برابر آن عصبانی شوید یا آن را در آغوش بگیرید. حقیقت این است که شما مجبور نیستید از تغییر یا ناشناخته بودن یک وضعیت بترسید. هیچ چیزی ارزش ترس شما را ندارد. اگر بتوانید یاد بگیرید که صرف این واقعیت را بپذیرید که همه چیز دائماً در جریان است، آنگاه بهتر خواهید توانست زندگی را اداره کنید.
تغییراتی که انسان با افزایش سن تجربه میکند اجتناب ناپذیر است. ظاهر فیزیکی، بدن شما، حتی عملکرد شناختی شما در طول زمان تغییر خواهد کرد. شما دنیای اطراف خود را تماشا میکنید که همراه با شما «بزرگ میشوند». نسبت به خواستههای بیپایان و تغییرات دائمی که با بزرگسالی به وجود میآید وسواس داشته باشید. تغییرات آشکاری که در داخل و اطراف شما اتفاق میافتد را نادیده بگیرید.
تغییر مانند جریان رودخانه است، هر چه بیشتر در برابر آن خشمگین شوید، خستهتر میشوید. مهم نیست که چقدر برای مقاومت در برابر این جریان تلاش کنید، جریان همیشه پیروز خواهد شد و شما را با خود خواهد برد. با این حال، اگر عاقل باشید، از جریان به نفع خود استفاده خواهید کرد. به خود اجازه میدهید در جریان آرام باشید تا بتوانید سریعتر به جایی که میخواهید بروید. تسلیم شدن در برابر جریان تغییر، کلید خوشبختی در دوران میانسالی است.
خودتان باشید
مهم نیست چقدر فناوری توسعه یافته است، چقدر سفر میکنید یا چند ساعت در روز مشغول خود هستید، ذهن شما همراه همیشگی شماست. شما نمیتوانید از ذهن خود فرار کنید.
اگر چیزهای سنگین و بدی در ذهن شما وجود داشته باشد، برای مثال چیزهایی که هنوز برای مقابله با آنها وقت صرف نکردهاید، شیاطینی که نکشتهاید، و …، همه اینها میتوانند مانعی برای آرامش و شادی شما باشند.
وقتی کار خودسازی را به طور جدی شروع میکنید، انرژی لازم برای انجام هیچ کاری را نخواهید داشت، مگر اینکه خودتان باشید. در این صورت، دیگر نیازی به پنهان کردن هنجارهای خود، محو کردن مرزها یا به خطر انداختن آرامش ذهنی خود نیست.
حرف آخر
همه میخواهند در هر سنی زندگی شادی را تجربه کنند. هیچ کس نمیخواهد فقط به این دلیل که میانسال شده است، احساس درماندگی برای تجربه یک بحران وحشتناک داشته باشد.
در دوران میانسالی اگر زمانتان را تنها با فکر کردن به مصیبتهایی که ممکن است پیش بیاید، بگذرانید، آنگاه این دوران میتواند مانند تاریکترین شبی باشد که تا به حال بدون امید به صبح شدن تجربه کرده اید.
اما همانطور که ویلیام ارنست هنلی پیشنهاد میکند، باید روح تسخیر ناپذیر خود را در آغوش بگیرید، افسار سفر زندگی خود را به دست بگیرید و اعتماد کنید که ارباب سرنوشت و کاپیتان روح خود هستید.
شما نیازی ندارید که قدرت خود را به نتیجه گیریهای قبلی جامعه در مورد پیری یا ترسهای بیدلیل از ناشناخته بدهید. شما این قدرت را دارید که زندگی خود را دیکته کنید، بنابراین تبلیغات را باور نکنید، تغییرات را بپذیرید، از چیزهای کوچک قدردانی کنید، روی چیزهای خود کار کنید و فقط خودتان باشید.
امیدواریم این مطلب برای شما مفید بوده باشد و متوجه شده باشید که چگونه میتوانید زندگی شاد در میانسالی را تجربه کنید. اگر تجربهای در این مورد دارید، یا فکر میکنید کار دیگری را نیز باید در این حال انجام داد، حتما در قسمت کامنتها با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید