دعواهای بزرگ قبل از جدایی

8 دعوا از دعواهای بزرگ قبل از جدایی

به نظر شما در همه‌ی رابطه‌ها دعوا و بحث وجود دارد یا فقط رابطه‌هایی که امیدی به آن‌ها نیست دچار بحران و جنگ بین دو نفر می‌شوند؟ اگر هم دعوا در رابطه‌ها وجود دارد، چطور است که رابطه به پایان نمی‌رسد؟ اصلا تفاوت بین یک دعوای عادی و یک دعوا که رابطه را به پایان می‌رساند، در چیست؟ ادامه مطلب را با ما باشید تا درباره این موضوع با هم صحبت کنیم. در رابطه‌ها همیشه مشکلات و بحث‌هایی بوجود می‌آید. اصلا رابطه بدون بحث وجود ندارد. اما خیلی از این دعواها بین زوجین مدیریت می‌شوند و رابطه را با خطر جدایی روبرو نمی‌کنند. از سوی دیگر برخی از این دعوا به حدی جدی هستند که نشانه‌های احتمالی پایان رابطه می‌باشند.. این دعواها با عنوان دعواهای بزرگ قبل از جدایی شناخته می‌شوند. در ادامه موضوع اصلی این دعواها را معرفی می‌کنیم.

تلاش برای تغییر طرف مقابل

تلاش برای تغییر یک ویژگی یا چند ویژگی در طرف مقابل و تلاش برای کمک به او برای کنار گذاشتن‌ عادت‌های بد نشانه خوبی نیست. زیرا شما به جای اینکه مشتاق وقت گذراندن با او باشید، به این فکر کنید که چگونه باید تغییر کند و این رفته‌رفته رابطه را به پایان حتمی می‌رساند. بنابراین اگر در چنین مسئله‌ای با هم مشکل دارید، قبل از دیر شدن به فکر مدیریت و حل مشکل باشید.

فرض کنید 2 نفر در شروع رابطه با هم قرار می‌گذارند. این 2 نفر از هم خیلی خوششان می‌آید. ویژگی‌ها و کارهای مورد علاقه مشترک زیادی با هم دارند. اما یک مشکل وجود دارد و آن هم اینکه مثلا پسر سیگاری است و دختر از سیگار کشیدن پسر خوشش نمی‌آید. همچنین از طرفی پسر هم می‌گوید که قصد ترک سیگار را دارد اما اکنون به دلایل مختلفی امکانش نیست و این امر را به زمانی دیگر موکول کرده است. این دو نفر شام اول رابطه‌شان را با خوشی و لذت کنار هم می‌خورند و رابطه را شروع می‌کنند. دختر فکر می‌کند که اینکه پسر سیگار می‌کشد آنقدر مهم نیست که بخاطرش رابطه به این خوبی را شروع نکند.

چند وقت که از این رابطه بگذرد، احتمالا دعوا شروع می‌شوند. چون دختر می‌خواهد به پسر کمک کند که عادت های خود را تغییر دهد. از آن طرف هم پسر دیگر احساس آزادی نمی‌کند و فکر می‌کند که کنار دوست دخترش دیگر خودش نیست. کینه‌ای در دل آن‌ها انباشته می‌شود و در نهایت این کینه‌ی انباشته‌شده قوی‌تر از مشترکاتی است که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

اتهام به طرف مقابل برای برخی کارها

وقتی یک نفر شکل اتهام زدن به خودش می‌گیرد یعنی طرف مقابل را در جایگاه متهم قرار داده است. در چنین حالتی دیگر به این شکل نیست که طرف مقابل را برای حل مشکل دعوت کند بلکه او در جایگاه دفاع از خودش رها می‌کند.

برای مثال وقتی به طرف مقابل میگویی این بار نوبت توست که آشغال‌ها را ببری دم در، البته که تو می‌خوای همیشه من کارها رو انجام بدم. این یعنی او را متهم و خودتان را شاکی می‌دانید. در حالی که بهتر است احساست را از اینکه همیشه این کار را تو انجام می‌دهی به او بگویی و از او بخواهی که در این کار هر دو بصورت مشترک کار کنید.

نق زدن و تیکه انداختن شما را اذیت می‌کند و احساس ناامیدی از تبرئه شدن از این مشکل هم طرف مقابل را ناامید می‌کند. و این کمترین ضررش کینه به دل گرفتن از یکدیگر و اصلی‌ترین و بزرگ‌ترین ضررش نیز از بین رفتن رابطه و جدایی است.

انکار مسئولیت

انکار مسئولیت و اینکه دائم بگویید نه من چنین کاری را نکردم، با اینکه شاید ظاهر شما را حفظ کند. اما طرف مقابل را خشمگین می‌کند و باعث استرس فراوان در او در طول زمان می‌شود.

در واقع انکار مسئولیت یک رفتار سمی است. انکار خودش یک نوع دروغگویی است. در حالی که بر عهده گرفتن مسئولیت کارها، احساسات و انگیزه‌هایمان این چرخه منفی را معکوس می کند و به جدایی در رابطه نمی رسد. انکار کردن، رابطه را مسموم و در نهایت نابود خواهد کرد.

پیشنهاد می‌کنیم مطلب چگونه از دست افراد سمی نجات پیدا کنیم و به آرامش برسیم؟ را مطالعه فرمایید.

دعوا بر روی خیانت کردن برای بار دوم

وقتی در رابطه خیانت پیش می آید و یکی به دیگری خیانت می‌کند، و طرف دیگر متوجه این موضوع می‌شود، رفتارهای متفاوتی را از خود نشان می‌دهد. ممکن است فریاد بزنند، اشیا را پرتاب کنند و فحش دهند.

اما عکس‌العمل فرد خیانتگر اینجا اهمیت دارد اگر او با معشوقش قطع رابطه کرد و ابراز پشیمانی واقعی کرد، می شود به این رابطه امیدی داشت… اما بار دوم فرق دارد….

خیانت برای بار دوم به معنی پشیمان نبودن از بار اول است. به همین دلیل دیدن خیانت دوم و دعوا بر سر آن، یکی از دعواهای بزرگ قبل از جدایی قریب‌الوقوع می‌باشد. حتی اگر این دعوا، دعوای بزرگی نباشد و به آرامی پیش برود باز هم دومین رویارویی بر سر خیانت نشان می‌دهد که اعتماد و رابطه کاملاً شکسته‌است.

در جامعه روانشناسی گفته می‌شود، دو بار بی‌وفایی یک الگو است و نشان‌دهنده عدم تمایل به تغییر می‌باشد.

دعوا بر سر پول

یکی دیگر از دعواها بزرگ قبل از جدایی، دعوا بر سر پول و مسائل مالی می‌باشد. همه ما دوست داریم باور کنیم که در رابطه‌ها، همیشه عشق حاکم است و پول مهم نیست. اما چه بخواهیم چه نخواهیم باید باور کنیم که عشق تا زمانی در رابطه حاکم می‌ماند که دو نفر فلسفه مالی مشابه داشته باشند و رویه مشابهی را با پول به اشتراک بگذارند.

تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که دعوا بر سر پول اغلب منجر به پرداخت بهای گزاف از دست دادن رابطه می‌شود.

یک نکته مهم وجود دارد که باید از همان اوایل رابطه دو نفر بدانند و آن هم اینکه اگر دعوا بر سر پول در اوایل رابطه وجود داشته باشد، به احتمال زیاد در ادامه رابطه هم از بین نخواهد رفت. بلکه حتی این مشکلات تشدید خواهد شد. در تحقیقات، با بررسی رابطه‌ی بین مسائل مالی و طلاق، همبستگی بین اختلافات مالی و طلاق تایید شده است.

دعوا بر سر یکی نبودن رویاها

یکی نبودن رویاها باعث می شود دو نفر به فعالیت هم احترام نگذارند و این به مرور مشکلات بزرگی را برای رابطه درست می‌کند. به حدی که باعث جدایی عاشق و معشوق خواهد شد.

برای مثال فرض کنید رویای یکی از طرفین همیشه نویسندگی بوده، حالا که مدتی است از کارش کناره گرفته، می‌خواهد شبانه روز زمان بگذارد تا به این هدف خود برسد. اگر رویای او برای پارتنرش که در حال کار کردن است اهمیت نداشته باشد، پارتنر او به زودی شروع به تضعیف وی خواهد کرد.

یا مثلا رابطه‌ای را فرض کنید که یک طرف در شرکتی که قبول دارد، به مدیریت رسیده و بیشتر زمان خود را برای این کار می‌گذراند. اما دیگری شکایت می کند که چرا هرگز در خانه نیست یا چرا وقت برای بیرون رفتن ندارد … .

وقتی دو طرف یک رابطه از رویاها و اهداف یکدیگر حمایت نمی کنند، همه چیز به سمت جدایی پیش می‌رود.

بنابراین همیشه پیش از اینکه بخواهید یک رابطه را شروع کنید از اهداف، علایق و کار یکدیگر و ارزشی که برای هدفتان قائل هستید صحبت کنید و یکدیگر را شیرفهم کنید. زیرا اگر در مورد چنین موضوعی، رابطه با عصبانیت خصمانه، تمسخر، آزردگی شدید یا عدم حمایت یکی از طرفین روبرو شود، آن زمان است که احتمالا مسیرتان از هم جدا شود.

دعوای تکراری بر سر یک موضوع

یک کار را بارها و بارها انجام دادن، بدون اینکه درس  بگیرید یا مشکل را حل کنید، یکی از نشانه‌های ایجاد یک دعوای بزرگ و سپس جدایی است.

اگر دو پارتنر درگیر در یک رابطه، یک دعوا را دوباره تکرار کنند، احتمالا دلیلش این است که بار اول از آن درس نگرفته‌اند و مشکل را حل نکرده‌اند.

طبق نظر یک مربی روابط به نام راوید یوسف، اگر یکی از دو نفر درگیر در رابطه با دریافت کمک گرفتن برای حل مشکل موافقت نکند، یا به دنبال راه حلی برد-برد نباشند، شاید در زمان تکرار دعوا بر سر موضوع تکراری زمان آن رسیده باشد که رابطه را تمام کنند.

درگیر نشدن در هیچ بحث و دعوایی

وقتی یکی از طرفین رابطه همیشه هر بحثی که شروع می‌شود را در همان نطفه خفه کند و از درگیر شدن در هر گونه درگیری امتناع ورزد، به این معنی است که از حل و فصل مشکل جلوگیری کرده است.

 باور کنید خود این موضوع یکی از بدترین دعواهاست… جنگی که اتفاق نمی افتد.

اگر چنین اتفاقاتی در رابطه ما افتاد، آن رابطه حتما محکوم به جدایی است؟

آیا رابطه با این دعواها محکوم به جدایی است؟

اصلا اینطور نیست. همیشه استثناء وجود دارد. ممکن است خیلی از این دعواها در رابطه شما پیش بیاید که جزء همین دعواهای بزرگ قبل از جدایی باشد، اما شما قادر به مدیریت آن باشید و از پس آن بربیایید. بسیاری از زوج‌ها می‌توانند رابطه خود را از منجلاب بیرون بکشند و به حالت پایدار رابطه خود برگردند. با این حال، چنین اتفاقی نیاز به تمایل و ظرفیت هر دو طرف دارد تا به قلب و رفتارهای خود نگاهی بیندازند و متعهد شوند که تغییراتی را در جهت حل اختلافات ایجاد خواهند کرد. در غیر اینصورت باید به تنهایی از پله پر پیچ و خم رابطه بالا بروید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *