بهترین اهنگ های فرهاد + لینک دانلود + متن ترانه

مختصری از زندگی فرهاد

فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران – ۹ شهریور ۱۳۸۱ در پاریس) معروف به فرهاد، خواننده، آهنگ‌ساز و نوازنده پاپ راک اهل ایران بود. وی از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی بود که نخستین آلبوم راک اند رول انگلیسی ایران را منتشر کرد. آنچه که او را از دیگر خوانندگان هم نسلش متمایز می‌کند، خواندن ترانه‌های اجتماعی است که در آثار موسیقیایی او متبلور شده‌است. این عنصر در مضامین تمامی ترانه‌های او کاملاً به چشم می‌خورد. همچنین او را به عنوان یکی از اولین خوانندگان سیاسی ایران نیز می‌شناسند. وی در اوایل دهه ۱۳۵۰ ترانه‌هایی با مضامین سیاسی، انتقادی می‌خواند و در زمستان ۱۳۵۷ ترانه انقلابی «وحدت» را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد. از معروف‌ترین آهنگ‌های او می‌توان به «مرد تنها»، «بوی عیدی»، «جمعه»، «آیینه‌ها»، «خسته»، «اسیر شب»، «هفته خاکستری»، «شبانه ۱ و ۲»، «گنجشکک اشی مشی»، «کودکانه»، «سقف»، «آوار»، «وحدت»، «نجواها»، «کوچ بنفشه‌ها»، «برف»، «مرغ سحر»، «گل یخ»، «شب تیره» و… اشاره کرد. وی آهنگ‌هایی نیز به زبان‌های غیرفارسی دارد.

دانلود برخی از بهترین ترانه های فرهاد

ترانه برف

قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
گرده روشنی مرده برفی . همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
گرده روشنی مرده برفی . همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه مهمان کش روزش تاریک
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود . چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود . مشتی ناهموار
چند تن نا هشیار . چند تن خواب آلود

ترانه وحدت

الملک یبغی مع الکفر
و لایبغی مع الظلم
والا پیامدار، محمد
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور نمی ‌ماند
برپا و استوار
هرگز هرگز
والا پیامدار محمد
آنگاه تمثیل‌ وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
والا پیامدار محمد
در تَنگِ پرتبرک آن نازنین عبا
دیرینه ، ای محمد
جا هست بیش و کم
آزاده را
که تیغ کشیده‌ ست بر ستم
والا پیامدار، محمد
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور نمی ‌ماند
برپا و استوار
هرگز هرگز
والا پیامدار محمد
آنگاه تمثیل‌ وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
والا پیامدار محمد
در تَنگِ پرتبرک آن نازنین عبا
دیرینه ، ای محمد
جا هست بیش و کم
آزاده را
که تیغ کشیده‌ست بر ستم
جا هست بیش و کم ، محمد

ترانه جمعه

توی قاب خیس این پنجره ها عکسی از جمعه‌ی غمگین می بینم

چه سیاهه به تنش رخت عزا تو چشاش ابرای سنگین می بینم

داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

نفسم در نمیاد جمعه ها سر نمیاد کاش می بستم چشامو این ازم بر نمیاد

داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

عمر جمعه به هزار سال میرسم جمعه ها غم دیگه بیداد می کن

آدم از دست خودش خسته میشه با لبای بسته فریاد می کنه

داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه خنجر از پشت میزنه اون که همراه منه

داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

ترانه کودکانه

بوی عیدی ، بوی توت ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی ‌دودی وسط سفره‌ ی نو
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ
با اینا زمستونُ سر می ‌کنم
با اینا خستگیمو در می ‌کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب
با اینا زمستونُ سر می‌کنم
با اینا خستگیمو در می‌ کنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور
برق کفش جفت ‌شده تو گنجه‌ها
با اینا زمستونُ سر می‌ کنم
با اینا خستگیمو در می ‌کنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌ های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونُ سر می‌ کنم
با اینا خستگیمو در می‌ کنم
بوی باغچه ، بوی حوض ، عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌ تنی
با اینا زمستونُ سر می‌ کنم
با اینا خستگیمو در می‌ کنم

ترانه کوچه بنفشه

در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
در روشنایی باران،
در آفتاب پاک،
در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!

ترانه سقف

تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن یک سقف پابرجا محکمتر از آهن

سقفی که تن پوش هراس ما باشه تو سردی شب ها لباس ما باشه

سقفی اندازه ی قلب من و تو واسه لمس تپش دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف با تو از گل از شب و ستاره میگم از تو و از خواستن تو میگم و دوباره میگم

زندگی‌ مو زیر این سقف با تو اندازه میگیرم گم میشم تو معنی تو معنی تازه میگیرم

سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونِ یه افق یه بینهایت کمترین فاصله مونِ

تو فکر یک سقفم یک سقف رویایی سقفی برای ما حتی مقوایی

تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن سقفی برای عشق برای تو با من

سقفی اندازه ی قلب من و تو واسه لمس تپش دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف اگه باشه میپیچه عطر تن تو لختی پنجره هاشو میپوشونه پیرهن تو

زیر این سقف خوبه عطر خود فراموشی بپاشیم آخر قصه بخوابیم اول ترانه پا شیم

سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونِ یه افق یه بینهایت کمترین فاصله مونِ

ترانه گنجشکک اشی مشی

گنجشگک اشی مشی لب بوم ما مشین

بارون میاد خیس میشی برف میاد گوله میشی

میفتی تو حوض نقاشی خیس میشی گوله میشین

میفتی تو حوض نقاشی کی میگیره فراش باشی

کی میکشه قصاب باشی کی میپزه آشپزباشی

کی میخوره حاکم باشی گنجشگک اشی مشی

گنجشگک اشی مشی لب بوم ما مشین

بارون میاد خیس میشی برف میاد گوله میشی

میفتی تو حوض نقاشی خیس میشی گوله میشین

میفتی تو حوض نقاشی کی میگیره فراش باشی

کی میکشه قصاب باشی کی میپزه آشپزباشی

کی میخوره حاکم باشی گنجشگک اشی مشی

ترانه مرغ سحر

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
زآه شرر بار
این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته زکنج قفس درآ
نغمه ی آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه ی این خاک توده را
پر شرر کن
ظلم ظالم ، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا ، ای فلک ، ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است ، گل به بار است
ابر چشمم ژاله بار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه
ای تازه گل از این
بیشتر کن ، بیشتر کن ، بیشتر کن
مرغ بی دل ، شرح هجران
مختصر، مختصر کن ، مختصر کن

ترانه گل یخ

گل یخ گل یخ
هر صبح تو میخندی
کوچک و پاکیزه
برمن تو دل میبندی
ای گل یخ شکوفا شو شکوفان همیشه
گل یخ گل یخ پایدار وطن همیشه

ای گل یخ شکوفا شو شکوفان همیشه
گل یخ گل یخ پایدار وطن همیش

ترانه مرد تنها

با صدای بی صدا مثه یک کوه بلند مثه یک خواب کوتاه یه مرد بود یه مرد

با دستهای فقیر با چشمهای محروم با پاهای خسته یه مرد بود یه مرد

شب با تابوت سیاه نشست توی چشمهاش خاموش شد ستاره افتاد روی خاک

سایه ش هم نمیموند هرگز پشت سرش غمگین بود و خسته تنهای تنها

با لبهای تشنه به عکس یه چشمه نرسید تا ببینه قطره قطره

قطره ی آب قطره ی آب

در شب بی طپش این طرف اون طرف می افتاد تا بشنفه

صــدا صـــدا صدای پا صدای پا

ترانه خسته

خسته ام از همه خسته از دنیا
آسمان بشنو از قلب من این صدا
ای زندگی بیزار از تواَم
بیزار از این عالم
بیگانه ام با سیمای تو
دیوانه ی دنیای تو
درهم مشکن زنجیرِ مرا
بهتر که شوم رسوا
رفتم که دگر با دست شما
پنهان شوم از چشم دنیا
خسته ام از همه خسته از دنیا
آسمان بشنو از قلب من این صدا
زندگی بیزار از تواَم
بیزار از این عالم
بیگانه ام با سیمای تو
دیوانه ی دنیای تو
درهم مشکن زنجیر مرا
بهتر که شوم رسوا
رفتم که دگر با دست شما
پنهان شوم از چشم دنیا

ترانه آینه

می‌بینم صورتمو تو آینه،
با لبی خسته می‌پرسم از خودم:
این غریبه کیه؟ از من چی می‌خواد؟
اون به من یا من به اون خیره شدم؟
باورم نمی‌شه هر چی می‌بینم،
چشام‌و یه لحظه رو هم می‌ذارم،
به خودم می‌گم که این صورتکه،
می‌تونم از صورت‌ام ورش دارم!
می‌کشم دست‌ام‌و روی صورت‌ام،
هر چی باید بدونم دست‌ام می‌گه،
من‌و توی آینه نشون می‌ده،
می‌گه: این تو یی، نه هیچ کس دیگه!
جای پاهای تموم قصه‌ها،
رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،
مونده روی صورت‌ت تا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جا!
آینه می‌گه: تو همونی که یه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده،
داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری!
می‌شکنم آینه رو تا دوباره
نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!
آینه می‌شکنه هزار تيکه می‌شه،
اما باز تو هر تيکه‌ش عکس منه!
عکسا با دهن‌کجی بهم می‌گن:
چشم امید و ببُر از آسمون!
روزا با هم دیگه فرقی ندارن،
بوی کهنگی می‌دن تمومشون!

ترانه آوار

تو هم با من نبودی مثل من با من و حتی مثل تن با من

تو هم با من نبودی آنکه میپنداشتم باید هوا باشم

و یا حتی گمان میکردم اینطور باید از خیل خبر چینان جدا باشم

تو هم با من نبودی تو هم با من نبودی

تو هم از ما نبودی آنکه زات درد را باید صدا باشد

و یا با من چنان هم سفره ی شب باید از جنس منو عشق و خدا باشد

تو هم از ما نبودی

تو هم مومن نبودی بر گلیم ما و حتی در حریم ما

ساده دل بودم که می پنداشتم دستان نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باش

تو هم از ما نبودی

تو هم مومن نبودی بر گلیم ما و حتی در حریم ما

ساده دل بودم که می پنداشتم دستان نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باش

تو هم با من نبودی ای یار ای آبان ای سیل مصیبت بار

ترانه نجوا

رستنی‌ها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!
گفتنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ،
از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم دیدیم،
بی‌سبب از پاییز
جای‌ میلاد اقاقی‌ها را پرسیدیم.
چیدنی‌ها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی‌،
بی‌سبب حتا پرتاب گل سرخی‌ را ترسیدیم.
خواندنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم خواندیم،
من و تو ساده‌ترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی‌ بسته وا ماندیم
من و تو کم بودیم،
من و تو اما در میدان‌ها
اینک اندازه‌ی ما می‌خوانیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌بینیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌چینیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌گوییم!
ما به اندازه‌ی ما می‌روییم!
من و تو
کم نه، که باید شب بی‌‌رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه، که می‌باید با هم باشیم!
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم!
من و تو حق داریم
که به اندازه‌ی ما هم شده با هم باشیم!
گفتنی‌‌ها کم نیست!

برای دانلود بهترین ترانه های هایده اینجا کلیک کنید!

اشتراک گذاری

2 یک پینگ

  1. پینگ بک: بهترین آهنگ های سیاوش قمیشی + لینک دانلود + متن ترانه - زرد نیوز

  2. پینگ بک: دانلود بهترین ترانه های داریوش+ متن ترانه (بخش دوم) - زرد نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *