تشویق همسر و دادن اعتماد به نفس و حمایت از او مسئله مهمی است. با این حال گفتن این 5 عبارت میتواند در این امر شما را یاری کند. همراه این مقاله جذاب نوشته رایان فردریک همراه زردنیوز باشید.
به عنوان یک شوهر، من متوجه شدهام که نقش اصلی من خدمت به خانوادهام با عشق و مهربانی شبیه مسیح است. من فراخوانده شدهام که فداکارانه عشق بورزم – و این به این معنی است که به نیازهای سلنا و دلا قبل از نیازهای خودم توجه کنم. من همیشه در این امر موفق نمیشوم، اما به لطف خدا، گاهی اوقات موفق میشوم.
چگونه با عشق و محبت مسیح مانند به خانواده خود خدمت میکنم؟ بیشتر روزها، نیمی از نبرد پی بردن به آن است! تغییر میکند. ای کاش نمیکرد، اما میکند. فکر کنم زندگی همین است. بیشتر اوقات، خدمت به خانواده به این معنی است که برای تأمین نیازهایمان سخت کار میکنم، هدف من ایجاد نگرش صلح و ایمان در خانواده است، و مهمتر از همه، من خانوادهام را به عیسی نزدیکتر میکنم و به سمت ایمان عمیقتر به انجیل هدایت میکنم. با توجه به آنچه گفته شد، من ضعیف میشوم.
من همیشه حس و حال این را ندارم که به خانوادهام عشق بورزم و به خوبی به آن خدمت کنم. آن زمان است که من به اشتباه خودخواهی را بر خدمت انتخاب میکنم. و این یکی از جنبههای شگفتانگیز ازدواج است: وقتی من ضعیف هستم، همسر نازنینم در زمان مناسب برای تشویق و تقویت من دست به کار میشود. همسرم به من کمک میکند تا بهترین مردی باشم که میتوانم باشم، او لطف خدا در زندگی من است. دقیقاً به همین دلیل است که من این مطلب را مینویسم: برای اینکه به خانمها نشان دهم که چگونه میتوانند به شوهرانشان کمک کنند تا مردانی باشند که خدا خواسته آنگونه باشند. در ادامه 5 عبارت تشویقی برای شوهرانتان آورده شده است:
من به تو اعتماد دارم
من دیدگاه متفاوتی نسبت به همسرم دارم. من چیزها را متفاوت میبینم (او هم همینطور). مواقعی وجود دارد که ما در سنگرهای زندگی روزمره هستیم و دیدن هدف بزرگ سختتر و سختتر میشود. به عنوان مثال، زمانی که سال گذشته یک حرکت بزرگ انجام دادیم، این تازه آغاز یک سفر اعتماد بسیار طولانی بود. اساساً، ما در تلاشیم این وبلاگ/دفتر در رابطه با زندگی زناشویی قوی را به شغل تمام وقت خود تبدیل کنیم، که به معنای زندگی با درآمد کم، پرداخت بدهیها، و کاشت تعداد زیادی بذر (یعنی کار) است که برای سالها حاصلی به همراه ندارد. هر دوی ما متعهد به این سفر بودهایم (این بسیار مهم است: که با یکدیگر توافق داشته باشید و همچنین تعهد)، بنابراین مسئله این نیست.
اما، در حالی که سلنا تا زانو در اسباببازیهای کودک نوپا، پوشکها و آشفتگیهای خانگی است، همه چیز میتواند بسیار ناامیدکننده شود و هدف بزرگ از بین برود. به عنوان یک شوهر، درک و همدردی بخشی از کار من است – یعنی ناامیدیهای او را نادیده نگیرم. من متوجه هستم که کار او 10 برابر سختتر از من است. اینجاست که او یک فرصت منحصر به فرد دارد تا با کلماتش مرا غافلگیر کند: وقتی همه چیز خیلی سخت است و تصور رسیدن به هدف سخت است، او به سادگی میتواند بگوید “من به تو اعتماد دارم”. میدانم که او آن را حس نمیکند و نمیبیند، اما اعتماد همین است! و وقتی به من میگوید که به من اعتماد دارد و من میدانم که این یک چالش برای او است، به من اعتماد به نفس میدهد.
من به تو باور دارم
هر کس دیگری در جهان میتواند به من بگوید که به من باور دارد، اما هرگز به اندازه زمانی که من آن را از همسرم میشنوم تاثیر ندارد. این زن من را بیشتر از هر کس دیگری (خوب، بد، زشت) میشناسد. او چیزی را میبیند که هیچ کس دیگری نمیبیند و اگر کسی بتواند دقیق و درست در مورد من انتقاد کند، آن شخص کسی نیست جز او. من میتوانستم بدترین روز چند ماه اخیر را داشته باشم و این کلمات ساده سلنا مانند یک تزریق آدرنالین به بازو است. این به ویژه زمانی مفید است که در مورد تواناییها و دستاوردهای خود احساس ناراحتی میکنم (معمولاً به دلیل مقایسههای احمقانه).
هیچ چیز شبیه باور خالصانه و دائمی زن و شوهر به یکدیگر نیست: این باوری است که میگوید: “خدا در وجود شما کار میکند، او کارش با شما تمام نشده است و و من هم همینطور.”
من با تو هستم
وقتی آدم برای اولین بار حوا را دید شروع به خواندن یک آهنگ حماسی کرد (در حال حاضر چیزی که متصور میشوم یک تصنیف عاشقانه بلند از آواز خواندن آدم است) حوا قطع به یقین هوش از سر آدم پرانده بود. او در حسرت او، رابطه با او و حضور او بود. (پیدایش 2:23 را ببینید)
شوهران مشتاق مشارکت و همکاری همسران خود هستند. وقتی زن به شوهرش میگوید: «من با تو هستم»، همین عبارت کافی است تا او را وادار به آواز خواندن کند (یا حداقل کمی برقصد). میدانم که چنین احساسی دارم.
من به تو تمایل دارم
خانمها برای اینکه میخواهند خواستنی باشند و دنبال شوند، “توجه” زیادی دریافت میکنند. در حالی که قطعاً متفاوت است، من میگویم که بیشتر مردان نیز میخواهند خواستنی و مورد پسند باشند. و بله، منظورم از نظر فیزیکی است.
من میخواهم برای سلنا جذاب باشم. من میخواهم او فکر کند که من قوی، خوشتیپ و متمدن هستم (پر از جذابیت پیچیده). من میخواهم او را شیفته خود کنم و این کار را هم کردم! با این حال، پس از 12 سال زندگی مشترک از شدت این شیفتگی کم میشود و خانمها دیگر معمولا آن را بروز نمیدهند. نمیخواهم این مسئله را آسان جلوه بدهم اما خلاصه بخواهم بگویم: خانمها، اجازه دهید شوهرتان وقتی تلاش میکند شما را مجذوب و شیفته خودش کند و تسلیم شوید.
میدانم که تو کامل نیستی اما به هر حال دوستت دارم
این یکی از همه مهمتره. وقتی زن عیبهای شوهرش را تشخیص میدهد و همچنان او را دوست دارد (و بالعکس)، این لطف است. وقتی سلنا در میان عیبهای آشکارم عشق خود را به من ابراز میکند، عشق مسیح را به یکی از واضحترین راههای ممکن در عمل میبینم. این عشقی است که ما را به عیسی نزدیکتر میکند، و این همان عشقی است که همه ما در زندگی زناشویی به نمایش میگذاریم. به همین دلیل وقتی میشنوم که او میگوید «میدانم که تو کامل نیستی، اما من هنوز هم تو را دوست دارم»، من را بیدفاع میکند و قدرتم را بهگونهای که واقعاً قابل توجه است افزایش میدهد.
خانمها: آیا همسر خود را تشویق میکنید؟
خانمها، آیا اخیراً یکی از این جملات را به شوهرتان گفتهاید؟ آیا آنها بخشی از واژگان معمولی شما هستند؟ اگر نه، من از شما میخواهم که از موقعیت منحصربهفردی را که در آن قرار دارید برای کمک به شوهرتان استفاده کنید. شما فرصتی بی بدیل دارید تا نیرویی برای تشویق مرد خود باشید. هیچکس مثل شما او را نمیشناسد و وقتی این را میگویم به من اعتماد کنید: او هر روز به دنبال کمک شما است. حتماً حداقل چند مورد از این عبارات را در مکالمه روزانه خود بگنجانید. وقتی این کار را انجام دهید، مطمئن هستم که او از شما بابت آن تشکر خواهد کرد.
دیدگاهتان را بنویسید